تغییر یعنی دگرگونی، تحول، عوض شدن. یعنی فرق کردن. خیلی از ما از تغییر میترسیم و در برابرش مقاومت میکنیم. ولی راه بهتری هم هست.
به عنوان انسان، برای ما عادیه که در برابر هر شکلی از تغییر از خودمون مقاومت نشون بدیم. اگر زندگی آدمهای مختلف در سراسر دنیا رو بررسی کنی، میبینی که در انبوهی از کارهای روزمره و آیینمانند زندگی میکنن. ما بردهی عاداتمون هستیم.
بیشتر ما از تغییر فراریایم. هنوز در زندگیم به آدمی برنخوردهام که هیچ مشکلی با تغییر زندگیش نداشته باشه، چه تغییر کوچکی باشه چه بزرگ. ما در برابر تغییر مقاومت میکنیم، چون برای ما ناشناخته است و در وضعیت جدید معذبیم؛ و هیچکس دلش نمیخواد معذب باشه.
با این حال چه بخواهیم چه نخواهیم، جنبههای مختلف زندگی ما تغییر میکنه. سنمون بالا میره، عزیزانمون رو از دست میدیم، شغل عوض میکنیم، اخراج میشیم، و چیزهای دیگه. هیچ چیز در دنیای ما تا ابد ثابت نمیمونه. تغییر به طور کلی، کشمکشیه که تمام وجود ما رو به چالش میکشه. ما ترجیح میدیم که در همون زندگیهای روزمره و راحت و معنیدار خودمون به سر ببریم و چیزی مزاحم این روزمرگی نشه.
ولی بزرگترین حسن تغییر اینه که چون مجبوریم با تغییرات سازگار بشیم، در نتیجه یاد میگیریم و رشد میکنیم. در واقع، تنها چیز ثابت زندگی ما که همیشه و مداوما تجربه خواهیم کرد، تغییره. اگرچه این کشمکش همیشگی ما با تغییرات شاید طاقتفرسا به نظر بیاد، ولی باید بپذیریمش و ازش یاد بگیریم.
پذیرش تمام جنبههای تغییر
از زمانی که وارد این دنیا شدیم، انبوهی از تغییرات رو تجربه کردهایم و تا روزی که به دل خاک برگردیم باز هم تجربه خواهیم کرد. چیزی که باید یاد بگیریم، اینه که حالا که تغییر گریزناپذیره، لزومی نداره اینقدر باهاش بجنگیم. اگر فقط کمی دیدت رو عوض کنی، تغییر میتونه اتفاق محشری باشه.
برای این کار، لازمه اول به کشمکشهایی نگاه کنیم با هر تغییری که در زندگی تجربه کردهایم، داشتهایم. این کشمکشها دلیلی داره، و کارش اینه که به ما چیزی یاد بده. اگر هرگز پستیوبلندیهای زندگی رو تجربه نکنی، هیچوقت آدم بهتری نمیشی.
به هر کدوم از مشقتهایی فکر کن که قبلا تجربه کردی و نهایتا بهش غلبه کردی. اگر به نظرت در نتیجهی اون تغییر چیزی یاد نگرفتی یا دستکم خودت رو بهتر نشناختی، بهتره خودت رو به یه دکتر نشون بدی.
بنابراین، هر بار که با تغییر بزرگی در زندگی روبرو میشی، باید سعی کنی که این کشمکشها رو همونطور که هست بپذیری، و بدونی که ناراحتی و عذاب ناشی از تغییر تا ابد دوام نمیاره. لازمه درک کنی که دیدگاهت نسبت به شرایط، در کنترل خودته. و وقی که یاد گرفتی مشقتها رو همونطور که هست بپذیری، در نتیجهی اون تغییر میتونی یاد بگیری و رشد کنی.
عذاب، موقتیه
هر چیزی فصلهایی داره. زمستان بهار میشه و در انتهای تابستان برگهای زرد پاییز از راه میرسن. برای کسانی که بتونن از توفان عبور کنن، زندگی جدید و فرصتهای بیشماری وجود خواهد داشت. اگر با تغییر سخت و عذابآوری مثل از دست دادن یک عزیز یا مشکلات مالی یا یه طلاق بد روبرو شدی، یادت باشه که درد این تغییر هم بالاخره میگذره و ابدی نیست.
مهمترین جنبهی این فرایند اینه که بپذیری که تغییر پیش میاد؛ و تو باید احساست و تمام کشمکشهایی که در نتیجهی احساساتت تجربه میکنی رو بپذیری و باهاش کنار بیای. اشکالی نداره اگر ناراحت و عصبانی بشی؛ مهمترین جنبهی کنار اومدن با تغییرات ناخواسته اینه که یادت باشه که این عذاب فقط یک فصل گذرا است و تموم میشه.
به اکنون نگاه کن
«امروز» تمام چیزیه که داریم. دیروز تمام شده و برای همیشه رفته و به فردا اعتباری نیست. تمام چیزی که داریم این لحظه در زمانه. مادربزرگم زمانی به من گفت که به جز حسی که در هر لحظه داری هیچ چیز دیگهای اهمیت نداره. باید این رو درک کنیم که ما تنها در همین لحظه حس میکنیم (زمان حال)، و نه فردا و نه دیروز. اکنون تنها چیزیه که روش کنترل آگاهانه داریم.
لحظهای درنگ کن و ببین که الان چه خبره. چه چیزی در همین لحظه هست که درک میکنی و قدردانش هستی؟
چه چیزی میتونی از کشمکشهایی که الان باهاشون روبرو هستی یاد بگیری؟ با انتخاب اینکه چه حسی داشته باشی و با کنار اومدن با تغییراتی که روی ذهنت سنگینی میکنه، چه چیزی دربارهی خودت میتونی کشف کنی؟
یادت باشه، تغییر جزئی از زندگی روزمرهی همهی آدمهای دنیا است. هیچکس بدون تجربهی انبوهی از تغییراتِ بعضا شدید زندگی نمیکنه و نمیمیره. تنها راه کنار اومدن با این کشمکشها اینه که اونها رو همونطوری که هست بپذیری و تا جایی که میتونی از هر تجربه چیزی به دست بیاری.
منبع(+)