از زمانی که اینترنت شروع به گرفتن دنیا کرد کمی بیش از ۲۰ سال میگذره. در این مدت با هر مرحله از پیشرفت فناوری و ظهور سایتها و سرویسهای مهم اینترنتی، شیوهٔ کار ما با اینترنت و فرهنگ اینترنت هم خیلی تغییر کرده.
۲۰ سال پیش اولین تجربهای که خیلیها با اینترنت داشتن، ساختن ایمیل یاهو بود که در نتیجهاش صاحب یه آیدی یاهو میشدن که میتونستن با اون آیدی توی یاهو مسنجر دوستداشتنی و نوستالژیک هم «چت» کنن. اسمهای ساده و سرراست همون اول کار گرفته شد – که هنوز هم برای هر سرویس جدیدی همینطوره – و بعد آدم باید برای انتخاب آدرس ایمیل خلاقیت به خرج میداد. کمکم شماره شناسنامه و سال و تاریخ تولد به میلادی و شمسی و هر تقویمی که به ذهن آدمها میرسید هم وارد آدرسهای ایمیل، و در نتیجه آیدی مردم تو یاهومسنجر شد.
خیلی زود همه به این ترکیبهای عجیب و غریب عادت کردن، و کمکم تبدیل شد به انواع ترکیب کلمات مختلف. دلیلش هم این بود که هنوز ما به اینترنت عادت نداشتیم و خیلیها نگران حضور آنلاینشون بودن و معمولا دوست نداشتن کسانی که در زندگی واقعی میشناختن در زندگی آنلاینشون هم بشناسنشون و همهجا حاضر باشن. اون زمان هنوز اینطور نبود که وسط جنگلهای آمازون هم با تلگرام و فیسبوک شبانهروز به دوست و آشناها وصل باشی. کمکم اسمها اونقدر عجیب و متنوع شد که حتی مثلا «پسرک تپل موطلایی» هم ممکن بود یه آیدی یاهو باشه! و با این آیدیهای عجیب و غریب و ناشناس در چترومهای یاهو و بعد یاهو ۳۶۰ غوغایی به پا بود.
و اینطور بود که ما عادت کردیم در اینترنت اسم و آیدیهای عجیب و غریب انتخاب کنیم، با انواع ترکیبهای خلاقانه از کاراکتر و کلمات و اعداد. مثلا نوشتن ۳ به جای E، >۳HZ@Ɲ همون احسانه! خیلیها دوست داشتن با انتخاب اسم خاص هم خودشون رو از بقیه همنامهاشون متمایز کنن و هم خلاقیتشون رو نشون بدن. و رسیدیم به اینجا که الان هستیم. آیدیهایی که هیچ شباهتی به خود ما ندارن.
با اومدن سرویس ایمیل شرکت گوگل به اسم Gmail کمی ورق برگشت. آدمها در جی میل اسمهای درست خودشون رو انتخاب کردن و بعد سعی کردن واقعی باشن و همینطور کمکم با راه افتادن شبکههای اجتماعی به حضور همدیگه در وب عادت کردیم، و واقعیتر شدیم. ولی هنوز میشه ترکشهای اون دوران آیدیهای عجیب و غریب رو توی اینترنت دید.
آواتار هم با همون یاهو توی ایران باب شد. اول آواتارها بیشتر صورتکهای کارتونی بود که توی خود اینترنت ساخته میشد و به جای عکس آدم قرار میگرفت. باز هم مثل اسم کاربری و آیدی خیلیها دوست نداشتن تصویر خودشون رو بگذارن، گاهی برای اینکه به راحتی شناخته نشن و گاهی به این خاطر که از اینکه عکسشون روی اینترنت بره میترسیدن. و این تردید خیلی بیشتر از موضوع اسم کاربری دوام آورد.
برای بعضیها هم موضوع چیز دیگهای بود، آواتار و عکس پروفایل جایی برای ابراز شخصیت و علایقشون شده بود و هر چیزی از عکس گل و بلبل تا ماشین و آدمهای معروف استفاده میشد. این بیمیلی به شناخته شدن و این شیوهٔ بیان علاقه و شخصیت و خلاقیمت هنوز توی سایتهایی مثل توییتر به شدت دیده میشه؛ این موضوع گاهی باعث میشه فقط با عوض شدن اسم و عکس یه کاربر دیگه خیلیها درست نشناسنش و یادشون نیاد این همون فلانیه. که طبیعتا قشنگ نیست.
شاید بعضی از کسانی که این مطلب رو میخونن Orkut رو به یاد نیارن یا اسمشم نشنیده باشن. اورکات اولین شبکهٔ اجتماعی تحت وب بود، جد فیسبوک. فقط دو سه ماه قبل از شروع به کار سرویس Gmail بود که سایت اورکات هم به راه افتاد و بلافاصله خیلیها ریختن اونجا و به هم وصل شدن، لیست دوستان و آشنایان درست کردن و اسمهای واقعی خودشون رو استفاده کردن. تقریبا برای اولین بار اگر از اسم خودت استفاده نمیکردی کار عجیبی کرده بودی. در کنار این موضوع، جدی بودن و واقعی بودن اورکات و آدمهای اون باعث شد وقتی اورکات از کاربرهاش میخواست «عکس پروفایل» کاربری خودشون رو بفرستن، بیشتر آدمها عکس خودشون رو گذاشتن و اینطوری اینترنت و آدمهاش رنگ و بوی واقعیتری گرفت. و خیلی هم بهتره، چون درسته که همهٔ ما خیلی گل هستیم، ولی عکس گل و پرنده و کوه و درخت و برگ و آسمون و لامبورگینی و کتوومن و نیچه هیچوقت جای تصویر واقعی یه آدم واقعی رو نمیگیره. مگه نه؟