اولین سالی که بلاگنویسی رو شروع کردم، مطالبم بیشتر از ۴ میلیون بار خونده شد و با استراتژی زیرکانهای اتفاق افتاد که من اسمش رو « گند بزن و یاد بگیر» گذاشتم.
در این مطلب ۵ درس غافلگیرکنندهای که یاد گرفتم رو باهاتون به اشتراک میذارم:
۱. دنیا هیچ چیزی به تو بدهکار نیست.
این جهان سرد و بیاحساس اهمیت چندانی برای تو و نوشتهات قائل نیست.
هرکسی که وارد کتابفروشی میشه، میتونه از قفسه کتابها آثاری از شکسپیر، پرچت، جی.کی رولینگ و میلیونها نویسنده دیگه رو برداره. به من بگو ۱) نوشتههای تو ارزش توجه بیشتری دارن؟ ۲) اصلاً چطور کسی از ارزش نوشتههات با خبر بشه؟
همه ما در مرکز دنیای خصوصی خودمون زندگی میکنیم، و این موضوع میتونه برامون گکراهی ایجاد کنه. به این ترتیب که شاید فکر کنیم دنیای اطراف در قبال ارزشهایی که ما خودمون میبینیم مسئولیت داره. اگر به این طرز فکر باور داری، پس یک عمر کیبورد خیس از اشکی رو داری.
اگر حقیقت رو بپذیری، اوضاع بهتر پیش میره و قویتر عمل میکنی.
۲. به مخاطب دلیلی برای اهمیت دادن به کارت بده.
تو با هر چیزی در اینترنت که موجب اختلال و انحراف میشه در رقابت هستی. نوشته جذاب و زیبای تو برای جلب توجه مخاطب باید با لیدی گاگا و بچه گربهّها بجنگه. اگر مخاطب بیشتر میخوای، پس برای خودت ننویس. خودت رو فراموش کن.
بهتره با این سوالها شروع کنی:
- دارم برای کی مینویسم؟
- چه کاری میتونم براشون انجام بدم؟
- را باید به نوشته من اهمیت بدن؟
بیا فرض کنیم به عنوان یه وبلاگنویس موقت و گاه گاهی مینویسی. فکر کردن به چیزهایی که این مدل وبلاگنویسها باهاش درگیر هستند (چطور صدتا دنبال کننده اولم رو پیدا کنم)، چیزهایی رو که سرگرمکننده میدونن (بلاگم به قیمت شغل، همسر و بچههامه) یا الهامبخش بدونن (چطور بلاگم باعث میشه تا با ناتالی پورتمن قرار بذارم) سخت نیست. از همینها شروع کن.
۳. افراد رو با احساسات به دام بنداز.
برای افراد روشنفکر و خاص، محتوایی که صرفاً مبنای روشنفکرانه داره قابل قبوله؛ اما در مورد بقیه اخبار فوری، شایعات، زندگی خصوصی افراد مشهور، و موضوعاتی از این دست جالب و جذاب هستن.
میدونی کی مجبور میشی روی یه لینک کلیک کنی؟ وقتی برای فکر کردن و تصمیمگیری وجود نداره. قلابهایی که مخاطب رو به دام میندازن تماماً احساسی هستن:
- ترسناک و فوری – «تروریستها فردا به شهر حمله میکنند».
- اسامی بزرگ – «یک روز در زندگی تونی استارک»
- خواستهها و علایق شخصی – «چطور دختر رویاهایتان را به دست آورید»
- موج ایجاد کردن – «نمایشی که همه درباره آن صحبت میکنند»
چنین نمونههایی میتونه در یک سرتیتر قرار بگیره. سرتیتر قسمتیه که یا با اون بیشترین مخاطب رو بهدست میاری یا بیشترین مخاطبات رو از دست میدی. ۹۹٪ از مخاطبهات قبل از اینکه بقیه جملات متن رو ببینن در مورد عنوانش قضاوت میکنن؛ پس مطمئن شو که در نگاه اول مجذوبشون میکنی.
۴. به همون اندازه که مینویسی، ویرایش کن.
ویرایش ابرقدرتی داره که میتونه زغال رو به الماس تبدیل کنه.
ویرایش رو فقط برای تصحیح کردن غلطها انجام نده. برای نظم دادن به کارت وقت بذار. بازنویسیاش کن و به هر چیزی در متن دوباره فکر کن؛ هر چیزی! دست کم باید برای موارد زیر کار ویرایش رو انجام بدی:
- درازنویسی. هیچ چیزی سریعتر از حجم بالای کلمات، توجه خواننده رو ازبین نمیبره.
- سردرگمی. شاید مخاطبات به اندازه تو مسلط به زبان فارسی نباشه؛ پس بیشتر از حدی که باید، مخاطب رو مجبور به فکر کردن نکن.
- پیشبینی پذیری. اگر کسی میتونه جمله بعدیات رو حدس بزنه، پس متن رو دنبال نمیکنه و کنارش میذاره. از کلیشهها دوری کن و مفاهیم و عبارتهای جالب و نو رو وارد کار کن.
من خودم ۲ تا ۳ برابر بیشتر از اینکه برای نوشتن وقت بذارم، برای ویرایش زمان خرج میکنم. مسلم بدون که این کار تفاوت ایجاد میکنه.
۵. یک پلتفرم بساز.
وقتی به فکر مخاطب بیشتر هستی، خیلی طول نمیکشه متوجه بشی که بیشترین توجه به سمت شهرت سوق پیدا میکنه. اما اشتباهه که فکر کنی این موضوع منجر به شکست تو میشه. فقط باید آروم و مداوم خودت رو معروف کنی و سر زبونها بیای.
این روند در ابتدا خیلی آروم پیش میره؛ دقیقاً درهمین نقطه، خیلی از افراد خسته میشن و کنار میکشن. در ابتدای کارم و به مدت ۴ ماه، نوشتههام هیچ اثری نداشتن. اما چند وقت بعد در همون سال، ۴ میلیون بازدیدکننده داشتم. فراموش نکن که بهطور مستمر بنویسی، و هرچیزی رو که به ذهنت میرسه تست کنی. مثل زمانی که میخواهی موج رادیو رو تنظیم کنی.
پلتفرمات باید به طور کارآمدی خواننده رو به دنبال کننده (فالوور) تبدیل کنه تا در طولانی مدت موفق بشی. لایکها و کامنتها رو فراموش کن؛ اگه چیزی مینویسی که مشخصاً افراد رو به دنبال کردن (فالو کردن) تو و کارهات ترغیب نمیکنه، پس شک نکن مسیر رو اشتباه میری.
منبع: oliveremberton