عقیده دستوپاگیره.
وقتی کسی عقیدهای رو جلوی دیگران ابراز میکنه، دیگه گیر افتاده. میدونی چقدر بده که بحثی رو ببازی؟ که دیگران بهت ثابت کنن اشتباه میکردی؟ این احساس – نیاز ما به حق داشتن – خیلی قویه، و وقتی بهش دچار بشیم روی تصمیمگیری ما سایه میاندازه.
مثلا به طرفدارهای نظریه توطئه نگاه کنین. آدم هر چیزی رو ممکنه توجیه کنه. نیروی پشت بیشتر بحثها منطق نیست، بلکه دفاع از حقانیت خود آدمه.
در واقع، آدمهایی که بیشترین برداشت و تاثیر رو از یه بحث میگیرن، ناظرهای ساکتی هستن که کنار ایستادن. تا وقتی که نظرت رو نگفتی، خیلی راحتتره که هر دو طرف بحث رو منصفانه سبک و سنگین کنی. چون هیچ هزینهی احساسی برات نداره.
اما وقتی که نظرت رو گفتی، غریزهات بیشتر انرژیت رو به این سمت هدایت میکنه که از خودت دفاع کنی، و ثابت کنی دیگران اشتباه میکنن. معلومه که بینظر بودن هم خوب نیست، ولی هر چیزی وقت و جایی داره، نباید عجله کرد.
اگر پای تصمیم مهمی در میونه، سعی کن اول با خودت بحث کنی. اینطوری دست مغز آدم برای درک موضوع باز میمونه.
منبع(+)