کار خیلی راحتیه که به خودمون یا به دیگران بگیم «کافیه دنبال رویات بری و همه چیز خودش جور میشه.» با اینکه نیمهٔ اول این جمله لزوما پند بدی نیست، ولی باید این نکته رو کنار یه حقیقتی گذاشت که کمتر آدمی واقعا میپذیره. بله، دنبال استعداد و علاقه رفتن به ندرت انتخاب بدی در میاد، اما اگر گفتی اون چه خصوصیتیه که اینقدر ارزش و فایدهٔ عملیاش بالا است که همهٔ ما دنبالشیم؟ بله، درسته این خصوصیت محبوب، هوشه.
اگر دست خودمون بود، همهٔ ما دوست داشتیم باهوشتر باشیم. در واقع یعنی همهٔ ما دوست داریم فرصتهای بهتر و عمیقتری برای استفاده از هوشمون پیدا کنیم. نکتهٔ عجیب اینه که همه این شانس رو دارن، اما این فرصتهای گاه به گاه به ندرت از حرف به عمل میرسه.
قبل از اینکه اینطور تصور کنی که فقط بعضی از آدمها تو دنیا میتونن «بیل گیتس» و «آمانسیو اورتگا» بشن، میخوام این باور نادرست رو بشکنم. در سال ۲۰۱۱ دیوید شِنک کتابی به اسم «نابغهٔ درون همهٔ ما» منتشر کرد که خیلی خوب و با دلیل و استدلال این تصور عامه رو باطل کرد که فقط بعضیها «استعداد» دارن و بقیه آدمها مجبورن با متوسط بودنشون بسازن. شِنک مطالعات و پژوهشهای باکیفیت رو با حس شخصی همراه کرد و در قالب روایت و حکایت حرفش رو به کرسی نشوند.
این یه حقیقته که هر کسی پتانسیل نادیدهای داره، ولی در حالی که بعضیها تلاش میکنن و به افقهای شخصی جدید میرسن، خیلیها هنوز در رضایت و قناعت به متوسط غلت میزنن. آدمهایی که هنوز به چیزی که دلشون میخواد نرسیدن همیشه مشتاق اینن که به شرایط بهتری برسن، و آدمهایی که قبلا به سطوح بالا رسیدن همیشه به دنبال نگهداشتن و ادامه دادنشن.
پس سوال اینه: چطور هر کسی میتونه ظرفیت و عملکرد فکری خودش رو افزایش بده؟ نکتههایی که میخوام بگم کمک میکنه بهتر درک کنی که از چه طریقی آدم میتونه با افزایش هوشش به نتایج بهتری برسه.
۱۰. به عادتهات رسیدگی کن
از زمان مدرسه، بیشتر ما اهمیت عادت رو یاد گرفتیم. خیلی وقتها با کمک گرفتن از عادته که امرار معاش میکنیم. به کمک عادته که آدمها رفتارهای مثبت یا منفی رو در خودشون شکل میدن یا محو میکنن. چارلز داهیگ در کتاب پرفروش و معروفش «قدرت عادت» نشون داد که واقعا همه چیز در زندگی تحت کنترل عادتهاست. به عادتهات مسلط شو، تا به هر چیزی که میخوای برسی – از جمله بالا بردن هوشت!
۹. قبل از به پایان رسوندن کاری، هویت خودت رو صیقل بده
یکی از جنبههای عمق دادن به هوش که بیشتر نادیده گرفته میشه، هویته. بله، گرفتن بالاترین نمره خوبه، تموم کردن فلان پروژه خوبه، یا حتی بستن فلان قرارداد، اما هیچکدوم از این دستاوردها خارج از هویت آدم معنی خاصی نداره. مثلا کسی که عشق و مهارت اصلیاش موسیقیه ممکنه روزها برای درآوردن خرجش برقکاری کنه. بنابراین با اینکه افزایش دانشش درباره سیستمهای برقی ممکنه ارزشمند باشه، اما اگر واقعا دلش میخواد باقی زندگیاش رو موسیقی بزنه (و ازش پول در بیاره)، بهترین انتخاب برای وقت آزادش چیه؟
جیم ران زمانی گفته بود: «ارزش بزرگ زندگی این نیست که چی به دست میاری، ارزش بزرگ زندگی اینه که چی میشی.» برای اینکه در بلند مدت هوشمندانهترین رویکرد رو به کارت داشته باشی، دقیقا روی همین تمرکز کن: بلند مدت. در کاری که میکنی بیشتر از همه دلت میخواد چه کسی باشی؟
۸. بخون
مطالعه از تکراریترین پندهاییه که برای بهبود هوش گفته میشه، و بیدلیل هم نیست. موقع مطالعه وقتی که داری کلمات رو مصرف میکنی، لازمه که مغزت فعال بمونه، معنی جملهها رو بفهمه و این جملهها رو در ساختار بزرگتر و پیچیدهتری بچینه. بیل گیتس و وارن بافِت دو تا از موفقترین آدمهای تاریخ، همیشه مطالعه رو به عنوان بهترین راه رسیدن به هر هدف شخصی توصیه کردهان. چرا برای اونها اینقدر مهمه؟
مطالعه به غیر از مشاهدهٔ دنیا و خلق دنیای خودت این خاصیت رو هم داره که بهترین راه کشف کردن و بعد پیاده کردن ایدههای جدیده. مطالعه رسما یعنی مغز یک نفر دیگه رو روی کاغذ مصرف کنی. بنابراین با مطالعه میتونی خیلی سریعتر دربارهٔ دنیا خیلی بیشتر یاد بگیری، تا اینکه بخوای این کار رو بدون مطالعه بکنی (مثلا با تمام روز فیلم دیدن و بازی کردن.)
شاید اینجا با خودت بگی: «پَ نه پَ! معلومه که مطالعه مهمه. بچه هم بودم اینو میدونستم.!» و درست فکر میکنی. اما نکته اینجاست که همه نوشتهها با هم برابر نیستن. علاوه بر اینکه باید تا جایی که میتونی بخونی، باید به این هم دقت کنی که…
۷. برو سراغ بهترین بهترینها
مطالعه به قصد لذت، و همینطور مطالعه چیزی که از نظر نسلهای قبل عالی بوده، ارزش زیادی داره. این کار چند فایده داره. یک فایدهاش اینه که میبینی چه کسانی قبل از اینکه تو از راه برسی تونستن تاثیر بزرگی روی دنیا بگذارن. بهت نشون میده که چه چیزهایی در شکل دادن دنیای امروز نقش داشته، و وقتی که تو کاری کنی مردم اون رو با چی مقایسه میکنن. دوم اینکه، در سطح عمیقتری میتونه الهامبخش برنامههای خودت باشه. هیچ چیزی مثل کتاب و فیلم و آهنگ و اثر هنری و خلاقهٔ محبوبت کمک نمیکنه که برای حرکت به سمت هدف شخصی و بزرگ خودت انگیزه بگیری.
۶. نویسنده باش
نوشتن فکرها (هرچقدر هم ابلهانه یا بیاهمیت به نظر برسه) در واقع یکی از بهترین راههای افزایش هوشه. وقتی که افکارت رو مینویسی، این کار هم به حافظه کوتاهمدت و هم بلندمدت تو کمک میکنه. سعی کن حتما از قلم و کاغذ استفاده کنی چون پژوهشها نشون داده که یادداشتبرداری با لپتاپ به اون اندازه خاصیت نداره.
۵. دنبال انواع اطلاعات و دانش برو
هرچقدر گستردهتر دنبال اطلاعات باشی (و همینطور سرگرمی)، و هرچقدر گستردهتر دنیا رو ببینی، مشکلات رو خیلی کارامدتر میتونی حل کنی و از زیباییهای چشمانداز زندگی لذت ببری! لذت بردن از موضوعات مختلف (یا دستکم یاد گرفتن اینکه لذت ببری) یه راه سفت و مطمئن برای کشف پیوند بین موضوعات مختلفه. مثلا، کسی که شروع به باشگاه رفتن یا ورزش جدی میکنه ممکنه یکدفعه به خاطر ورزشکاری که الگوی خودش قرار داده (یا کتابی که تازه خونده) به تغذیه سالم و زندگی سالم هم علاقمند بشه. آدم هیچوقت نمیدونه به چه چیزهای جدیدی ممکنه علاقمند بشه. وقتی بتونی لذت تجربههای مختلف و دانشهای مختلف رو بچشی، بهت درک عمیقی از زندگی میده که با موندن توی یه رسته و دسته گیرت نمیاد.
۴. در چند زمینه خبره شو
بر کسی پوشیده نیست که بهترین بهترینها در چند زمینهٔ خاص خبره هستن. مثلا تونی رابینز مربی پرورش فردی و نویسندهٔ پرفروش یه سخنران کمنظیره و در ارتباط تصویری مهارت خاصی داره. اگر اینقدر در برقراری ارتباط با مخاطبش مهارت نداشت بیشتر ارائهها و سمینارهای عادیش کاملا بیمعنی میشد (یا دستکم خیلی کمتر تاثیر میگذاشت). هر کلمه و کاری که روی صحنه میگه و میکنه، کاملا حساب شده است.
اهمیت این مثال در شناخت ارزش خبره شدن در چند کار خاصه. آدم نمیتونه به همه چیز مسلط بشه، پس از اول زحمت نکش. به جای اون، وقت و انرژی و تمرکزت رو صرف کاری کن که بتونی در چند نقطهٔ روزگار سرت از جمعیت بگیری و شاخص بشی. مثلا، یه نویسندهٔ خوشقلم ممکنه نتونه نویسندهٔ داستانی فوقستارهای بشه اما قطعا میتونه در سطح خیلی بالایی به نسبت خودش کار کنه. مثلا ممکنه بتونه یه قبیله از خوانندههای مشتاق و پروپاقرص دور خودش جمع کنه که همیشه منتظر خوندن کار بعدیش هستن. لازم نیست حتما هری پاتر یا بازی تاج و تخت بنویسی، ولی میتونی در زمینههایی که توش استعداد داری بهترین کارت رو ارائه بدی.
۳. حتما عاشق کاری که میکنی باش
هیچ دلیلی وجود نداره که برای درآوردن کار و زندگیت اینقدر به در و دیوار بزنی. باهوشترین آدمهای دنیا محدودیتهای خودشون رو درک میکنن، و اینکه با این محدودیتها چه کار کنن. لازم نیست سوپرمن یا سوپروومن بشی – همینطوری هم بار زندگی سنگین هست! برای اینکه بتونی بهترین و هوشمندانهترین کارت رو انجام بدی، خیلی مهمه که بدونی چه کاری هر روز دل و دماغت رو سر حال میاره. اگر هنوز پیداش نکردی، مشکلی نیست. کافیه از وقت آزادت در راههایی استفاده کنی که به نظرت طبیعیتره، و در مدت کوتاهی زمینهات رو کشف میکنی.
۲. آماده کار «هوشخت» باش
«هوشخت» کار کردن یعنی هم هوشمندانه و هم سخت کار کردن. به عبارت دیگه یعنی به راه بلند رسیدن به همهٔ اهدافت پایبند باشی، اما نه اونقدر که هر کاری رو که سختتر از اونچه که باید باشه بکنی. منظورم این نیست که دنبال میانبر باشی، بلکه یعنی باید از تجربه و بازخورد آدمهایی که قبل از تو این راه رو رفتن و این کار رو کردن کمک بگیری. آدمهایی که الان در همون نقطهای هستن که تو دلت میخواد باشی، برات بهترین مربیان. و در ضمن همیشه روشهای خودت رو آزمایش کن. مرتب از خودت بپرس آیا داری به نتیجهای که میخوای میرسی، و اگر نه، چطور میتونی عادتهای خودت رو تغییر بدی.
۱. از اشتباهات و تجربهٔ دیگران یاد بگیر
برای یه آدم باهوش چیزی مفیدتر از این نیست: دنیا رو دقیق تماشا کن تا بتونی از اشتباهات احمقانه دوری کنی. همیشه سر راهت چاله و چاه هست – فقط باید چشمت رو باز نگه داری. خیلی مهمه که در چنین شرایطی فردیت خودت رو در ذهن داشته باشی. به بیان دیگه، چیزی که برای دوستت یا عضو خانوادهات رضایتبخشه ممکنه برای تو رضایت بلندمدت نداشته باشه. آدمها همیشه در مورد اشتباهات خودشون حرف نمیزنن، اما همیشه میتونی حس کنی چه کسی توی زندگی تمام توانش رو به خرج نداده. بذار آدمها از کار و شغلشون بگن تا کشف کنی چقدر ازش راضیان. بعد به این فکر کن که خودشون میگن چه چیزهایی رو دوست دارن (یا ندارن) و در کنار دیدگاه خودت، میتونی از بدترینها دوری کنی و دنبال بهترینها بری.
منبع: LifeHack